English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2291 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
make leeway U حرکت پهلویی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
triangularity U سه پهلویی
next door [to] <adv.> U پهلویی
immediate U پهلویی
laterad U پهلویی
lateral U پهلویی
sideward U یک ور پهلویی
side ward U پهلویی
sidings U پهلویی
siding U پهلویی
sidewards U پهلویی ضلعی
side view U نمای پهلویی
next door U خانه پهلویی
side wall U دیوار پهلویی
sidewall U دیوار پهلویی
pneumonic U سینه پهلویی
our neighbour door U همسایه پهلویی ما
our next neighhbour U همسایه پهلویی ما
cheek U پایه پهلویی
cheeks U پایه پهلویی
racking stress U تنش پهلویی
next U پهلویی جنبی
enneagon U شکل نه ضلعی نه پهلویی
outhouses U منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
Mary is in the next room. U ماری در اتاق پهلویی است.
outhouse U منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
flanking fire U اتش پهلویی اتشهای مربوط به حفظ جناحها
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
lumbered U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbering U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braided U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braid U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
loitering U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
sailings U حرکت کردن
sailed U حرکت کردن
move U حرکت کردن
sail U حرکت کردن
waggles U حرکت کردن
skew U کج حرکت کردن
skewing U کج حرکت کردن
skews U کج حرکت کردن
have way on U حرکت کردن
waggle U حرکت کردن
inch U حرکت کردن
to bear oneself U حرکت کردن
waggled U حرکت کردن
waggling U حرکت کردن
whir U حرکت کردن
departures U حرکت کردن
moved U حرکت کردن
departure U حرکت کردن
moves U حرکت کردن
to weigh anchor U حرکت کردن
get under way U حرکت کردن
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
underway U در حال حرکت کردن
crawfish U به پشت حرکت کردن
streaked U بسرعت حرکت کردن
laziest U باکندی حرکت کردن
lazier U باکندی حرکت کردن
zigzagged U حرکت زیگزاگی کردن
ranges U سیر و حرکت کردن
pule U باصدا حرکت کردن
sail U با نازوعشوه حرکت کردن
submarine U زیردریا حرکت کردن
spanks U با سرعت حرکت کردن
to tail to the tide U باجزرومد حرکت کردن
whirry U بعجله حرکت کردن
sailed U با نازوعشوه حرکت کردن
sailings U با نازوعشوه حرکت کردن
lazy U باکندی حرکت کردن
streak U بسرعت حرکت کردن
spank U با سرعت حرکت کردن
infile U به ستون دو حرکت کردن
submarines U زیردریا حرکت کردن
trails U بدنبال حرکت کردن
trailing U بدنبال حرکت کردن
trailed U بدنبال حرکت کردن
trail U بدنبال حرکت کردن
jink U بسرعت حرکت کردن
streaks U بسرعت حرکت کردن
zigzag U حرکت زیگزاگی کردن
trances U باچالاکی حرکت کردن
trance U باچالاکی حرکت کردن
zigzags U حرکت زیگزاگی کردن
spanked U با سرعت حرکت کردن
skeet U باسرعت حرکت کردن
larrup U سنگین حرکت کردن
zigzagging U حرکت زیگزاگی کردن
streaking U بسرعت حرکت کردن
ranged U سیر و حرکت کردن
to bolt U ناگهانی حرکت کردن
range U سیر و حرکت کردن
spiral U بطورمارپیچ حرکت کردن
lugs U سنگین حرکت کردن
lugging U سنگین حرکت کردن
crab U به پهلو حرکت کردن
lugged U سنگین حرکت کردن
crabs U به پهلو حرکت کردن
spiraling U بطورمارپیچ حرکت کردن
darted U بسرعت حرکت کردن
darting U بسرعت حرکت کردن
to make an early start U زود حرکت کردن
spirals U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiralling U بطورمارپیچ حرکت کردن
dart U بسرعت حرکت کردن
lug U سنگین حرکت کردن
sneaked U دزدکی حرکت ه کردن
spiraled U بطورمارپیچ حرکت کردن
sneaks U دزدکی حرکت ه کردن
to move on U واداربه حرکت کردن
sneak U دزدکی حرکت ه کردن
spiralled U بطورمارپیچ حرکت کردن
heptagon U هفت پهلویی هفت ماهه
heptagons U هفت پهلویی هفت ماهه
criss-crosses U بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crossing U بهطور متقاطع حرکت کردن
whish U باصدای هیس حرکت کردن
depart U روانه شدن حرکت کردن
departing U روانه شدن حرکت کردن
lobbed U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
criss-crossed U بهطور متقاطع حرکت کردن
ambulate U حرکت کردن درحرکت بودن
criss-cross U بهطور متقاطع حرکت کردن
freewheels U با ازادی حرکت وجنبش کردن
wriggles U حرکت کرم وار کردن
wriggled U حرکت کرم وار کردن
wriggle U حرکت کرم وار کردن
skulked U گروه دزدکی حرکت کردن
moved U حرکت کردن تکان خوردن
lobbing U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
lobs U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
skulk U گروه دزدکی حرکت کردن
shuffle U این سو وان سو حرکت کردن
moves U حرکت کردن تکان خوردن
cannonball U سریع السیر حرکت کردن
lomomote U از جایی بجایی حرکت کردن
change down U به دنده سنگین حرکت کردن
skips U رقص کنان حرکت کردن
slugs U مثل حلزون حرکت کردن
skulking U گروه دزدکی حرکت کردن
skipped U رقص کنان حرکت کردن
skip U رقص کنان حرکت کردن
shuffled U این سو وان سو حرکت کردن
to fall down the river U باجریان رودخانه حرکت کردن
departs U روانه شدن حرکت کردن
hulks U باسنگینی ورخوت حرکت کردن
ripples U بطور موجی حرکت کردن
skulks U گروه دزدکی حرکت کردن
jibing U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
rippled U بطور موجی حرکت کردن
ripple U بطور موجی حرکت کردن
hulk U باسنگینی ورخوت حرکت کردن
choking U مسدود کردن از حرکت بازداشتن
jibe U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
gibes U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
wriggling U حرکت کرم وار کردن
maneuver U حرکت دادن یاحرکت کردن
jibed U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
To move backwards and forwards. U عقب وجلو حرکت کردن
jibes U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com